Feeds:
Posts
Comments

Archive for June, 2009

The GREEN Will Keep Growing

Read Full Post »

Siavash-Neda

Siavash-Neda

Read Full Post »

شورای نگهبان تحت حاکمیت رهبری متحد با حزب پادگانی همانگونه که پیش بینی می شد پس از هفده روز مقدمه چینی و دست و پا زدن سیاسی – تبلیغاتی، با همکاری نهادهای نظامی و امنیتی کشور که یک “کودتای نرم” را به “کودتایی سخت و خشن” تبدیل کرده اند، بالاخره آن چه را که آیت الله خامنه ای چند ساعت پس از انتخابات 22 خرداد 88 پسندیده بود،  مورد تائید قرار داده است.

آن چه در این انتخابات که قرار بود نام رئیس جمهور انتصابی اش در کمتر از دوازده ساعت اعلام شود، با انتخابات گذشته تفاوت داشت، این بود که پیامدهای اعتراضی آن به صورت خودجوش شکل می گرفت. انتخاباتی که از یک سو با حضور گسترده ی مردم، به ویژه جوانانی گرم می شد که عمدتا بار اول بود که رای می دادند و برای رای خود ارزش خاص و یگانه ای قائل بوده و هستند، و از سوی دیگرحضور نامزدهایی که قصد نداشته و ندارند زیر بار انتخاباتی فرمایشی بروند و صیانت از آرای مردم را به دست خدا بسپارند. این ها نکات مهمی  بود که رهبری و حزب پادگانی در سناریوی خود نادانسته از کنارش گذشته بودند.

آن ها گمان می کردند که این بازی نیز چون چند انتخابات گذشته است. تصورشان این بود که  همه چیزبه راحتی پیش خواهد رفت و نتیجه ی “انتخابات فرمایشی” و  “انتصابات” را در روندی به ظاهر دموکراتیک پیش می برند و اعلام می کنند. در این میان اصلاح طلبان هم بدون چون و چرای توام با مقاومت، به آن گردن می نهند. البته با تشکیل شدن کمیته های صیانت از آرا توسط ستاد های انتخاباتی موسوی و کروبی، حاکمیت این فرض را هم در نظر گرفته بود که امکان دارد برای مدتی محدود، مقاومت و حتی اعتراض های قانونی شدیدی وجود داشته باشد. بر این اساس بود که از گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر الگو گرفتند که “دروغ را آن قدر بزرگ بگویند تا کسی جرات نداشته باشد آن را باور نکند”.

چنین بود که اجرای شوی تبلیغاتی – تلویزیونی آن را به احمدی نژاد سپردند که ید طولایی در این زمینه دارد تا با بیان دروغ های شاخ دار سخن هایی بگوید که مرغ مرده را هم در ماهیتابه به خنده وامی دارد و آمارهایی ارائه دهد که هردانش آموز دبستانی نیز کذب بودنش را درک میکند. البته برنامه ریزان این انتخابات نمی دانستند که این “سرکنگیبین” این بار ” سرما فزاید” و حرف ها و نکته های به اصطلاح فنی “شومن برنامه ی انتخاباتی”، دست مایه ی خنده و شوخی ملت قرار خواهد گرفت. ماجرایی که اینک پیامدش بی آبرویی شدید احمدی نژاد تا آخر عمر،چه در مقام رئیس جمهور انتصابی و چه در هر جایگاه عادی در داخل و خارج ایران، شده است.

این واکنش طبیعی مردم و شکل گرفتن موج سبز گسترده و فزاینده در کشور، حاکمیت را چنان ترساند و نگران ساخت که خیلی زود به این نتیجه رسید که  اگر این موج اصلاحات ادامه یابد قادر نیست جامعه را حتی برای یک هفته بیشتر- در شرایط به دور دوم رسیدن انتخابات- مهار کند. در نتیجه، رهبری و حزب پادگانی به این جمعبندی رسیدند که  دروغ باید بسیار بزرگ تر از گذشته باشد و تفاوت آرا فراتر از ده میلیون و اعلام آن خیلی سریع و قاطع. نتیجه آن شد که “کودتای نرم” به “کودتای سخت و خشن” تغییر ماهیت داد؛ مجاری ارتباطی از روز انتخابات قطع و از فردای آن تشدید شد؛ بگیر و ببندهای گسترده و دامنه دار آغاز گردید؛ نیروهای مسلح و خشن تحت رهبری نظامیان به خیابان ها سرازیر شدند؛ و هنوزخورشید ندمیده اعلام گردید که برنده ی انتخابات کیست و چند ساعت بعد از آن هم دستور نواختن مارش پیروزی نیز توسط آیت الله خامنه ای داده شد.

اما از نگاه نویسنده، این خود اول بدبختی و درماندگی نظام بود. چون، از یک سو هر دو نامزد جبهه اصلاح طلب حتی زیر فشار هشدارهای حضوری هیات ویژه ی کمیسیون امنیت ملی مجلس و تهدیدهای مستقیم وزیر اطلاعات، بر خواسته های برحق خویش یعنی “ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن” پای فشردند و از سوی دیگر یک اپوزیسیون سی میلیونی به صورت خودجوش در داخل و خارج ایران به مقاومتی شگفتی ساز دست زد و روش هایی برآمده ازشعار ها و روش های انقلاب 57 را برای بیان مخالفت خود به کار گرفت که نظام و رهبری را در عمل خلع سلاح  کرد و مجبور ساخت که به  سیاست “تهدید و تحبیب” روی آورند و حتی شمشیر از نیام برکشند و بر فرق نامزدها و ملت بکوبند. اقدامی که هنوز در” ابتدای کار” آن قرار داریم.

اما چرا می گویم این ابتدای کار است، فکر می کنم که دلایلش به اندازه ی کافی روشن است. خلاصه این که:

اول – نظام اولین بار است که در حیات سی ساله ی خود انتخاباتی را برگزار می کند که دو نامزد اصلی آن حاضر نیستند به هیچ وجه نتیجه ی “انتصابات” را بپذیرند، سخن رهبری را “فصل الخطاب ماجرا” بدانند و به طرف به ظاهر پیروز تبریک بگویند. این امر موجب شده است که موسوی و کروبی با سابقه ی روابط بهتری که با آیت الله خمینی داشته اند تا آیت الله خامنه ای با رهبر انقلاب، همراه با شخصیت های برجسته ی مذهبی و سیاسی  نزدیک تربه بنیانگذار جمهوری اسلامی، در میدان مخالفت آشکار با ریاست جمهور انتصابی و نظام مبتنی بر “ولایت مطلقه فقیه” مبتنی بر استبداد فردی قرار گرفته اند.

دوم – مردم نه تنها نتیجه ی انتخابات را قبول ندارند، بلکه با مقاومت حاکمیت در برابر خواست اکثریت مردم، به ویژه نحوه ی عمل فرمانبردانه ی شورای نگهبان، اصل نظام و رهبری آن را هم بیش از پیش زیر سوال برده و خالی از مقبولیت و مشروعیت لازم می دانند. آن ها این نظر را در تظاهرات روزانه ی خرد و کلان خویش، و به ویژه هر شب در یک” سمفونی شبانه” که شاه بیت آن  بانگ “الله اکبر” است و شعار اصلی آن “مرگ بر دیکتاتور”، بیان و تکرار می کنند.

سوم – مشروعیت خارجی نظام است که چنان زیر سوال رفته که بعید است به جز آن گروه از کشورهایی که به دلیل منافع سیاسی و اقتصادی خاص خود با جمهوری اسلامی کنار می آیند ، عمده کشورهای جهان به ویژه دموکراسی های بزرگ شناخته شده که ایران به آن ها نیاز عمده دارد، حاضر شوند احمدی نژاد را به عنوان نماینده ی منتخب مردم ایران به رسمیت بشناسند  و افکار عمومی ملت ایران و شهروندان خود را با پذیرش “رئیس جمهور انتصابی” علیه خویش بشورانند.

با توجه به این مسائل باید بپذیریم که در این سناریو از ابتدا قرار نبوده است که شورای نگهبان نظری خلاف خواسته ی رهبری و حزب پادگانی بیان کند. آن چه که شورای نگهبان انجام داد تنها تلاش مذبوحانه ای برای مشروعیت بخشیدن به انتخابات 22 خرداد 88 و مجبور کردن نامزدهای اصلاح طلب به تائید نتیجه ی از پیش تعیین شده ی آن بود که خوشبختانه در هر دو مورد شکست خورد.

بر این اساس، آن گروه از دوستان، به ویژه جوانان پرشوری که به تداوم راهی که انتخاب کرده و بر آن پای می فشارند با اعلام نظر شورای نگهبان دچار بدبینی  و تردید شده اند ، نباید فکر کنند که کار از کار گذشته است. آن ها باید بدانند که  بازی تمام نشده و تازه اول کاراست و تاریخ چیز دیگری رقم خواهد زد و آینده از آن آنهاست.

بد نیست نگاهی هم به  کتاب “زرتشت، نیچه” بیندازیم و آن جا که این سخنان می آید:

برادران آنچه من در انسان دوست دارم این است که او فراشدی ست و فروشدی…. و در شما نیز برادران بسیار چیزها هست که در من مهر و امید می انگیزد!

این که شما نومید گشته اید، بسی چیزها در این نومیدی احترام انگیز است. زیرا شما نیاموخته اید که چگونه خود را تسلیم کنید. شما نیاموخته اید زیرکی های حقیر را. زیرا امروز مردم کوچک سروری یافته اند و تسلیم و رضایت و زیرکی و زرنگی و حسابگری و چه و چه های فضیلت های کوچک را موعظه می کنند”.

سه شنبه 8/4/ 1388

Read Full Post »

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين

سلام خدا و رسول برگزيده او بر همه شهدا اسلام و دفاع مقدس و شهدای اخير راه آزادی و حريت که خون پاک خود را برای دفاع از حقيقت و امانت و صيانت از آراء ملت نثار کردند تا انقلاب اسلامی که برای تکريم انسان و آزادی و استقلال و اجرای احکام اصولی اسلام به رهبری قائد راحل حضرت امام خمينی(ره) شکل گرفت از انحراف و کجروی مصون بماند. اينجانب شهادت فرزندان پاک نهاد ملت ايران و متابعان اسلام محمدی را به خانواده های داغدار و عموم مردم عزيز تسليت عرض می نمايم و از خداوند تبارک و تعالی صبر جميل و اجر جزيل برای آنان و آزادی دستگيرشدگان و شفای مجروحين حوادث اخير مسئلت می نمايم.
انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد از چند جهت حادثه تاريخی و حائز اهميت است اول آنکه ملت بزرگ، بصورت يکپارچه و بانشاط و اميدوار به تغيير سرنوشت کشور به پای صندوق های رای حاضر شدند و اين بهترين هديه ای بود که می توانست کشور و انقلاب را از بسياری خطرات بيرونی و درونی مصون داشته و در مسير اميد و رشد و شکوفايی و عدالت حقيقی به تعالی برساند اما هيهات که چگونه با قدرت پرستی و بی تدبيری و اقدامات غيرقانونی و خلاف عدالت که از قبل از انتخابات شروع گرديد طرح مسائلی از قبيل تهمت پراکنی به ياران امام، شبهه افکنی در سلامت دولت های گذشته و زيرسوال بردن امام(ره) و دفاع مقدس و مصادره همه دست آوردهای دوران قبل که از افتخارات اين نظام محسوب می گردد به نفع اين دولت و سواستفاده وسيع از امکانات ملی چون راديوتلويزيون و مطبوعات دولتی و توزيع وسيع ثروت های ملی در روزهای قبل از انتخابات برای جلب آرا به نفع دولت و نهايتاً پس از اخذ آرا، تقليب بسياری از برگهای رای به نفع خودشان و تائيد عجولانه، اين فرصت طلايی و بسيار گران بها در معرض تاراج قرار گرفت و در انظار جهانيان و مردم آنچه ماند، آبروی ريخته نظام و خون های بناحق ريخته و جوانان مضروب و مجروح و مردان و زنان زندانی و اموال تخريب شده و در يک کلام، مشروعيت نظام مقدس جمهوری اسلامی و شهدای عزيز ايران بود.

هرچند ممکن است سرکوبگران با امکانات وسيع بتوانند معترضان را موقتاً سرکوب نمايند در حاليکه بايد حافظ جان و مال و ناموس همه ملت و حامی مظلوم باشند اما حکومت با چالش هايی سنگين از قبيل اصل بيطرفی شورای نگهبان و نهادهای قضايی و اجرايی در برگزاری انتخابات و ديگر امور مهمه نظام مواجه است که يا به انفعال ملّت از مشارکت در تعيين سرنوشت خود و يا به بی اعتمادی و مبارزه با اصل نظام خواهد انجاميد و دايره اين ياس و ترديد ممکن است خدای ناکرده به اصل اسلام که ابزار حکومت برای توجيه ظلم و بی عدالتی گرديده بينجامد.
من به عنوان فرد کوچکی که عمر خود را به طلبگی و مبارزه و عواقب آن و خانه نشينی در اين ايام گذرانده ام، خاضعانه و از سر درد به همه مراجع معظّم و روحانیّت محترم ميگويم ” کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً” من با ديده گريان و قلبی اندوه بار به عينه می بينم که کهنه دشمنان و مخالفان امام راحل که او را برای مبارزه و تاسيس جمهوری اسلامی تخطئه می کردند، امروز با تمام قوّت و با همان دشمنی تئوری پردازان قدرتمندان شده و از درون به هدم و نابودی عقايد حکومتی مرحوم امام و به موزه فرستادن عملی آن فعالانه مشغول هستند. من مطمئن هستم که روح بلند او و شهدا و سرداران بزرگ ما از اين انحرافات اساسی که بر سر اصول مردم سالارانه جمهوری اسلامی آمده است نگرانند. اگر مردم را به استناد “الناس مسلطّون علی اموالهم و انفسهم” مسلّط بر سرنوشت خود بدانيم، اگر اين تسلط را با آرا خود به دولت و حکومت تفويض نمودند، وظيفه آنها است بحکم امانتداری در رعايت حقوق آنان کوشا بوده و در صيانت آن امين باشند. “لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده، فان ذلک شیء اعتاده؛ فلو ترکه استوحش لذلک و لکن انظروا الی صدق حديثه و اداء الامانته” که در اين روايت ملاک تقوی و صلاحيت، راست گويی و امانتداری است نه طول رکوع و سجود و تظاهر به دين داری کما اينکه در آيه شريفه “ولايجرمنکم شنان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی” مقصود عدالت ورزی با مخالفان و دشمنان است و اگر مردم و امام جمهوری اسلامی را با آزادی و استقلال تعريف کردند، آزادی و استقلال موافقان در هرکاری که اراده کنند نيست بلکه آزادی مردم بر اساس قانون و استقلال کشور و قوانين از سلطه زورمندان است.
اينروزها مشاهده ميشود که با تقطيع بعضی از فرمايشات امام که به نفع اقدامات و برنامه های خود تشخيص می دهند، سعی دارند پشت اين چهره ملکوتی سنگر گرفته و اعمال و رفتار خود را با معترضان توجيه نمايند. من برای تنوير افکار عمومی به صراحت اعلام می کنم اين روش ها ادامه همان استفاده ابزاری از دين و مقدسات و تطهير خودشان در هاله های مقدس و خارج کردن مخالفان از دائره امام و بدبين کردن جوانان به دين و امام اتفاق می افتد. آيا امام معتقد بود کسانی که بايد در انتخابات بی طرف باشند، رسما وارد حمايت علنی از کانديدای خاصی بشوند؟ آيا شورای نگهبان که بعضی از افراد موثر آن از رقيب جناب آقای ميرحسين موسوی علناً حمايت کرده و می کنند، می تواند ملجا و مرجع برای شکايت شکاة باشد؟ چرا نامه توبيخیّه امام و هشدارهای ايشان به بعضی از تخلفات آقايان را منتشر و نقل نمی کنيد؟ آيا امام اجازه می داد امکانات عمومی و بيت المال مسلمين برای يک کانديدا بدون هيچ محدوديتی استفاده شود؟ آيا امام هتاکی ها و تهمت های شخص رييس دولت و منسوبينش را به يارانش تحمّل می کرد؟ آيا امام اچازه می داد حيثيت و آبروی افراد اين گونه در معرض و منظر مردم ملعبه بازيگران قدرت و رای بازان حرفه ای قرار گيرد؟ و آيا دين چنين اجازه ای به شما داده است؟ چرا چتر حمايت قانون فقط برای شما و دوستان شما است و تنها هنگامی دين، قانون و امام عزيز می شوند که بتوانيد منفعتی از آن ببريد؟ آيا اين مصداق “نومن ببعض و نکفر ببعض” نيست؟ آيا اين از مصاديق عدالت است که سیّد شريف و مظلومی چون ميرحيسن موسوی که در سخت ترين دوران های اين کشور مسئولیّت اداره دولت را با وجود جنگ هشت ساله و محاصره اقتصادی و گروه های محارب و تثبيت انقلاب با موفقيت تمام طی نمود و تا آخرين لحظات عمر امام، عزيز و محبوب اين رادمرد بزرگ بود، اکنون عامل استکبار، اغتشاشگر و مستوجب کيفر باشد و بايد حقوقش پايمال گردد؟ حد و حدود تمامیّت خواهی شما کجا پايان می گيرد؟ بدرستی که دشمن شماره يک انسان نفس اوست(اعدی عدوک نفسک التی بين جنبک).
اينجانب احتمال می دادم که شايد توجّه به مصالح درازمدّت و تاريخی انقلاب و نظام و ايجاد وحدت ملّی، موجب شود تا آقايان دست اندر کار کشور نسبت به تخلّفات وسيعی که در قبل و بعد از انتخابات واقع شد با ديد معقول و عادلانه قضاوت کنند، امّا اکنون شواهد و قرائن نشان می دهد که قصد دارند نتايج از قبل اعلام شده را تثبيت نمايند و شرايط نظامی و امنیّتی برای دستگيری و سرکوب معترضان و زنده کردن کينه های قديمی و انتقام از ياران وفادار امام و جوانان و دانشگاهيان را تشديد کنند. بنده به عنوان يک روحانی کوچک، همصدا با اکثریّت مردم ِ رای باخته، اين انتخابات را مخدوش و آن را باطل و تصدّی مجدّد رئيس دولت را برای دور بعد نامشروع و غاصبانه می دانم.
از عموم مردم و جوانان عزيز می خواهم ضمن حفظ آرامش فعّال، مراقب رخنه عناصر مشکوک برای بهانه دادن به سرکوب و تشديد ظلم باشند و بدانند خداوند سنّت خود را حمايت از مظلوم و هدم ظالم قرار داده است” و سيعلم الّذين ظلموا ایّ منقلب ينقلبون”

والسّلام عليکم و رحمة اللّه و برکاته
خادم شما مردم شريف ايران اسلامی
سيد جلال الدّين طاهری
۱

Read Full Post »

بسمه تعالی

انا لله و انا الیه راجعون

ملت بزرگ و فهیم ایران!

لازم می دانم ابتدا از مردم ایران عذرخواهی کنم؛ هم به خاطر چندین ماه اصرار و ابرام برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری و هم به خاطر همه آن عزیزانی که در این مدت زحمات زیادی را برای آنها موجب شدم و با لطف و عنایت خود مسیر انتخابات را هموار و زمینه حضور عظیم و بی سابقه ای را فراهم کردند.

پیش از همه اذعان می کنم که بسیاری از شما پیشتر و دقیق تر می دانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید،همان گاه که می پرسیدید «چه تضمینی برای آرای ما وجود دارد»، یا زمانی که می گفتید «نتیجه انتخابات معلوم است و شما آب در هاون می کوبید.»

با این همه می خواهم بگویم از کرده خود پشیمان نیستم و شما هم از این تلاش عظیم و حضور یکپارچه ضرر نکرده اید.حرکت ما در جهت تحکیم مبانی جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت بود و ماه ها با کمک دوستانمان تلاش بی وقفه ای داشتیم که «مطالبه محوری» را در صحنه انتخابات به یک اصل تبدیل کنیم و با توجه به اوضاع و شرایط کشور آنچه به عنوان برنامه و راه برون رفت از شرایط فعلی می توان انجام داد را برای حل مشکلات مردم و تحکیم پایه های استقلال و آزادی در کشور عنوان کنیم.

ما برای تغییر آمده بودیم،گرچه نیروهای غیبی و ظاهری مانع از تغییر در قوه مجریه شدند. با این همه فراتر از این تغییری در شرایط کشور و روحیات جامعه و آگاهی مردم بیش از آنچه تصور می شد، صورت گرفت و اذعان می کنم که این تغییر به مراتب فراتر از تصمیم من بود.

آمدنم در صحنه انتخابات به یاد و عشق امام راحل بود، به یاد روزهای فداکاری و از خودگذشتگی، قدم نهادن در مسیر مسوولیت پذیری و نه جاه پرستی ، خودخواهی و تحقیر دیگران.

آمدن برای گفت و گوهای بالنده تر اجتماعی و نه طرد هر کسی که غیر از سخن من کلمه ای به زبان می راند؛

آمدن برای گفت و گو و شکستن فضای یکسویه حاکم بر اوضاع کشور عمومی؛

آمدن برای دیدن بهتر و کامل تر جریان اداره کشور؛

آمدن برای روشن کردن چرخه ناکارآمد مدیریت اجتماعی کشور؛

آمدن برای تغییر در سیاست های تحکم آمیز و تحجرمآبانه داخلی؛

آمدن برای گفتن از موضع استقلال، شجاعت وحریت ؛

آمدن برای غبار روبی از چهره جوان و نوجوان ، دانشگاه و اصحاب فکر و اندیشه؛

آمدن برای تعامل با همسایگان و دولت های خارجی؛

آمدن برای بازداری از شکل گیری فرهنگ و ادبیات مستبدانه در عرصه جامعه؛

آمدن برای شفاف سازی امور اجرایی و ارتباط بخش های گوناگون اقتصادی و برنامه محوری؛

آمدن برای همه این ها و همه آنچه گفته شد و غیر از این ها همه برای تغییر بود و تغییر برای ایران. حاصل این همه آمدن ها  که زمان وسیعی را به همراه اراده و ارادت به ملت بود، آن شد که توانستیم فضای یخ زده کشور را شکستیم ، مطالباتی که حق مردم بود بازگو و بازتعریف کردیم، افق نقد را به طلوع سپیدی نزدیک تر سازیم ، جرات گفتن و شنیدن را برای مسوولان و نامزدها به اوج رساندیم ، شجاعت دیدن واقعیت ها را در همه زمینه ها ارتقا بخشیدیم ، گفت و گو با همسایگان ، آمریکا ، اعراب و مسلمانان را به جایگاه مطمئنی نزدیک ساختیم و با ارائه برنامه ها ، بیانیه ها ، اعلام مواضع و دیدگاه ها ، ناگفته های بزرگی را با عظمت گفتیم و جامعه را از ترس های غیر منطقی دور کردیم و همگان را این سو و آن سوی مرزها ایران به گفت و گو ترغیب کردیم و شما در همه این لحظات و برداشتن این گام ها همراه و یاور من بودید و چگونه می توان فراموش کرد شکوه شب های پیش از 22 خرداد را که همه ایران یکپارچه شور سیاسی و شوق انتخابات شده بود و دنیا با همه بزرگی خیره بر این عظمت و آزادگی حاصل از انقلاب اسلامی. چه تصاویر به یاد ماندنی از آن همه شب ها و شورها و جوان ها که ایران را یکپارچه غرق در مردمسالاری و حضور سیاسی ساخته بود. چقدر دنیا از آن شب ها و انقلاب و عظمت ایران یاد کرد و چه باورنکردنی که یک هفته بعد تصاویر آن شکوه به فریاد اعتراض و الله و اکبر شبانه تبدیل شد و خون به سنگفرش خیابان پاشید و با ضرب باتوم ها و گاز اشک آور به جان زن و مرد و پیر و جوان …. و چه سقوط آزادی از اوج قله عظمت در تصویر جهانی به حاکمیت شلاق و زندان گلوله …

با چکمه و باتوم به جان و مال مردم هجوم بردند، صدها نفر سازماندهی شده به خوابگاه دانشجویان حمله کردند و قلب دختر جوان را با گلوله شکافتند و از پشت بام مسجد با یونیفرم مردم را به گلوله بستند و صدها نفر را در خانه و خیابان دستگیر کردند و تا سر حد مرگ کتک زدند و چه زشتی هایی که در کلام در حق آنها روا داشتند. ده ها نفر از رجال مذهبی و سیاسی را شبانه دستبند زدند و وا اسفا که چه زود انتقام دو ماه آزادی نسبی را گرفتند و همه را روانه زندان ها و سلول انفرادی کردند تا در چنین شرایطی سخت لب به سخن بگشایند و به انقلاب مخملی اعتراف کنند!

این چه انقلاب مخملی است که رهبران آن دو تن از زنده ترین و با سابقه ترین یاران امامند و مورد تایید شورای نگهبان و رهبری برای حضور در انتخابات  و حداقل 15 میلیون نفر(بر اساس شمارش خود طرف) به آنها رای داده اند ؟

رویای انقلاب مخملی در ذهن این ها بوده یا آنها که کابوس  آن را می دیدند و نیرو به همسایه شمالی گسیل داشتند که آموزش ببینند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قیافه مهیب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن کابل بر سر پیر و جوان و زن و مرد و اتومبیل و مغازه بترسانند تا مبادا کسی جرات حضور آرام و در صحنه اعتراض ماندن را به خود بدهد و بعدها هم با همان روش های تبلیغاتی و در بوق کردن حرف های غیر واقعی، همه را محکوم به اغتشاش ، انقلاب مخملی ، تخریب و ده ها اتهام دیگر نموده و تا جایی پیش رفتند که مردم را به قتل یکدیگر و رفتن در لباس بسیج برای زدن خودشان هم متهم کردند!

به راستی که این انتخابات در عین اینکه پرشور ترین ، سیاسی ترین و با شکوه ترین انتخابات در این سی سال بود ، پر مساله ترین نیز بود که با اعتراض های گسترده مردم ، شخصیت های سیاسی و گروه ها مواجه شد و متاسفانه نهادهای مسوول به جای پاسخگویی و رفع شبهات درباره  تردید های جدی و تخلفات اساسی خواستند با طرح ادعاهای مضحک همه چیز را تحت تاثیر قرار دهند. شما مردم حق دارید که لااقل این سوال را از نظام بپرسید که چگونه دو تن از یاران انقلاب که مورد تایید و با صلاحیت و نیز همه گروه های اطرافشان یک شبه به عاملان انقلاب مخملی و هواداران گروه های اغتشاشگر و مردم معترض ناآگاه تبدیل شدند ؟

چگونه می توان این همه را به مصاف سیاسی و انتخابات خواند و ناگهان در پایان یا میانه راه چنگ و دندان نشان داد و از همه امکانات و ابزارها و صدا و سیما و تریبون های مذهبی و سپاه و ارتش و باتوم و گاز اشک آور و زندان و شکنجه و تیر و تفنگ استفاده و بعد هم ادعا کرد که همه این ها تقصیر «خود شما» است ! صدا و سیما را با بودجه ملی به خدمت گرفت، برنامه پشیمان سازی به راه انداخت و در همین حال خود را به حمایت 40 میلیون رای دهنده در انتخابات مفتخر دانست ؟! این همان شعار پر مغز راهپیمایی مردم از انقلاب تا آزادی است که می گفتند: «رای ما را دزدیدند ، دارند باهاش پز می دهند.»

لازم می دانم در این مقطع که به ظاهر سیر اداری انتخابات را پایان یافته تلقی کردند ، مواردی را به عرض شما ملت شریف برسانم :

کتاب قطور خاطرات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نه تنها ذهن جامعه را پر کرده و توجه جامعه جهانی را متوجه ایران و مسوولین اجرا و نظارت و همه تصمیم سازان نموده که برای همیشه در یادها و خاطره جامعه و تاریخ باقی خواهد ماند. در یک طرف مردمی که نظام و کشورشان را می خواستند و مجد و عظمت آن را آرزو داشتند و به کیان آن فکر می کردند و در ظلمات یاس و ناباوری روح امید را در خود احیا نموده و برای تغییر و ساختن ایرانی از نو آمدند ولی با عبور از میدان های مین و موانع ، ناباورانه با کمین به اصطلاح اجرا و نظارت دولت مواجه شدند که برای آنان و به نام آنان و بی شباهت به انتخاب و رای آنان ، انتخاباتی را مهندسی نموده بود. در حقیقت هم ما و هم مردم بر اساس وعده و وعیده ها و نمایش فضای دموکراسی بر این باور بودیم که هنوز کفگیر منافع مادی به تک دیگ امانت داری و دیانت و اخلاق اجتماعی نخورده و ته مانده ای از پاکی و صداقت می تواند از رای مردم صیانت وآن را همان گونه که بود اعلام کند. در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرایط انتخابات را می شناختند و به کرات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یادآوری می کردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسوولین از مردم عذرخواهی می کنم.

برای همه شهدای این ماجراهای انتخاباتی از خداوند رحمان آمرزش طلب می کنم  و  آرزو می کنم در سلسله شهدا محسوب شوند. به تک تک خانواده هایشان تسلیت می گویم و ضمن ابراز تاسف از اینکه حتی امکانات تجلیل و بزرگداشت مناسبی هم برای تشییع و دفن و فاتحه فرزندانشان فراهم نشده ، با آنها همدردی می کنم. برای همه عزیزان ، مجروحان و آسیب دیدگان بهبود و شفای عاجل طلب می کنم و مقصر همه این شهادت ها ، جرح و تخریب ها و اغتشاش ها را کسانی می دانم که حقوق مردم را زیر پا گذاشتند ، حتی به آنها اجازه راهپیمایی آرام ندادند و نه تنها امنیت آنها را تامین نکردند که آنان را مورد هجوم و ضرب و شتم و توهین و تحقیر قرار دادند.

فضای امنیتی که پس از انتخابات در کشور ایجاد شده مولود افکار معیوب و توهم توطئه های خود ساخته ای است که متاسفانه تلاش می شود با تبلیغات و استفاده یک طرفه از صدا و سیما آن را یک طرفه به اثبات رسانند. هیچ یک از گروه های سیاسی شناخته شده و شخصیت های سیاسی شناخته شده و شخصیت های عزیز سیاسی و میلیون ها نفر مردمی که در راهپیمایی های آرام و مدنی حضور داشتند هیچ مطالبه ای نداشتند جز اینکه رایشان چه شد. آنها جز در فکر حق آزادی و انتخابشان نبودند و توهم توطئه انقلاب مخملی ابزار سرکوب و برخورد با مخالفان سیاسی جریان حاکم است. اصولا انقلاب های مخملی در کشورهای اقمار شوروی سابق رخ داده ، شرایط خاص خود را دارد و در هیج جای دیگری نیز نمونه ندارد. مگر ما جز اقمار شوروی سابق بوده یا شده ایم ؟ انقلاب مخملی با حضور افراد وابسته به انقلابی چون  آقای موسوی  و اینجانب و ده ها میلیون ها نفری که به آنها رای نداده اند، معنی ندارد. دستگیری و زندانی کردن هزاران تن از اقشار مختلف و از آن جمله چهره های سیاسی ، اجتماعی ، دانشگاهی و مطبوعاتی و نگران داشتن خانواده هایشان بدون هیچ اتهامی و بعضا به صورت آدم ربایی، خلاف قانون و مصالح نظام و کشور است ، اینان باید هر چه سریعتر آزاد و از آنها اعاده حیثیت شود.

با ساز و کاری که قبل از انتخابات و توسط دولت و شورای نگهبان و برخی نهادهای عمومی انجام شده و نیز نحوه اجرای انتخابات و دخالت های دولت و نمایش شکایت پذیری و بازشماری آرای شورای نگهبان و وقایع بعد از آن را عاملی در جهت باطل بودن انتخابات می دانم و بر همین اساس دولت برآمده از آن را دارای مشروعیت و مقبولیت نمی دانم و در هیچ برنامه ای از جمله تنفیذ و تحلیف آن شرکت نخواهم کرد.

به عنوان خدمتگزار کوچک مردم ، انقلاب و نظام اسلامی و شاگر بی ادعای امام راحل از همه مردمی که در انتخابات شرکت کردند و به خصوص پس انتخابات نیز نسبت به پیگیری نتایج صحیح آن حساس بوده و هزینه ها پرداختند، قدردانی می کنم و به پیشگاه همه آنها سر تعظیم فرو می آورم، هر چند که با قدر ناشناسی بی سابقه ای مواجه شدند و مزدشان را با اتهام اغتشاش و انقلاب مخملی ، ترور ، خس و خاشاک ، ده ها توهین دیگر و سرکوب گرفتند اما به همه توصیه می کنم که راه انقلاب و امام و مصلحت کشور را با این ناملایمات رها نکنید، روحیه انقلابی و اسلامی و شعور سیاسی خود را پاس دارید ، همچنان به مانند امام که از «جمهوریت» همپای«اسلامیت» ارزش می داد، در مقابل تحجر ، واپس گرایی و تغییرات بدعت گونه دفاع کنید و بدانید که خط امام تنها راه نجات مردم و کشور در مقابل دیکتاتوری ، سرکوب ، واپس گرایی و اسلام طالبانی است. گرچه این انتخابات و حوادث پس از آن به ارکان نظام و اعتماد شما آسیب جدی وارد کرد اما مطمئن باشید که رای و اراده مردم پیروز نهایی این تحولات خواهد بود.

بیشتر از گذشته به همه آنچه به عنوان برنامه انتخاباتی برای کشور مطرح کردم ، باور دارم و از همکاران می خواهم به آنچه مطرح کرده ام ، فکر کنند :به لزوم برنامه محوری در اداره کشور، احیای حقوق شهروندی،احیای آزادی های سیاسی و اجتماعی، پرداختن به حقوق اقلیت های مذهبی و قومی و توجه جدی به مطالبات اقشار گوناگون، ارزش های فرهنگی و زبانی متنوع ایران ، توجه به حقوق زنان و برابری های مورد توجه و مطالبه آنان، استفاده از ظرفیت های به فراموشی سپرده شده قانون اساسی و چنانچه لازم باشد تغییر و بازنگری قانون اساسی به ویژه در ارتباط با قانون شوراها ، اداره مناطق مختلف کشور،مسایل مربوط به انتخابات و شورای نگهبان و  موارد دیگر.

در جریان انتخابات و پس از اعلام نتیجه حیرت آور و اعجاب انگیز آن از هیچ اقدامی ولو مخاطره آمیز دریغ نکرده ام که مواردی از آن حسب اقتضا از طریق بیانیه هایی به استحضار شما ملت بزرگ رسیده و طبعا بعضی از اقدامات دیگر در وقت مناسب اعلام خواهد ولی اجمالا یادآوری می کنم از هیچ فرصت متصوری همچون تماس، رایزنی، مکاتبه محرمانه با مراجع دینی و شخص رهبری و هر شخص حقیقی و حقوقی تاثیرگذار دیگر غفلت نکرده ام و صادقانه به شما می گویم که آنچه در توانم بوده است را انجام داده ام، هرچند که در مواردی قرین توفیق نبوده است.

ضروری ترین مساله در شرایط کنونی حفظ روحیه انقلابی و سیاسی در برابر کسانی است که می خواهند مردم نا امید شده و از صحنه انتخابات خارج شوند.همه باید وحدت انقلابی و روحیه سیاسی را حفظ کرده و با جریان عظیمی که در این انتخابات به حرکت در آمده و خودآگاهی خود را بازیافته به تشکیل و تقویت تشکل های مدنی و حضور در احزاب و گروه های سیاسی اصلاح طلب و تحول خواه و امیدوار به آینده بپردازند. من به سهم خود برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است، دست همکاری و تشکیل جلسه واحد تحول خواهی و حرکت و تغییر را دراز می کنم و از همه شخصیت ها و گروه های مختلف که به اندیشه امام وفادارند، دعوت می کنم به این امر عظیم اقدام کنند.

مهدی کروبی تا آخر عمر پای این مردم و انقلاب اسلامی ایستاده است و تمامی مطالبات ملت را با تمام وجود و در قالب برنامه های اعلام شده به هر نحو ممکن پیگیری می کنم و در هر شرایطی با هر امکانی به مبارزه ادامه خواهم داد و با دعوت از همه این راه تاکید می نمایم که راه مصلحت کشور و انقلاب امام راحل به ایستادگی و هوشیاری و حفظ آرامش و اجتناب از هر گونه پراکنده کاری نیاز دارد. از علمای اسلام و بزرگان نیز دعوت می کنم که در صحنه سیاسی کشور و مصالح مردم مثل گذشته فعال و با نشاط باشند و به راهنمایی آنها مثل گذشته همت گمارند.

مهدی کروبی

09/04/1388

Read Full Post »

• Reza released from Hospital yesterday he is banned from university and now is a stared [marked by gov] student
• he spent his first 48h of arrest at level -4 of ministry of interior building without food or water
• he said all sort of people were there & some of them were just unlucky people just walking in streets and captured for no reason
• Reza estimated around 200 people were in each room and there were not enough space to even sit on the ground
• they didn’t open the plastic handcuffs for a day & half, & randomly beat up people in there
• there was also a awful problem of only one toilet for all people in there and a impossible time limit of around 1min for each person
• He said in the second day some pain cloth people came with papers forcing people to sign them
• Reza said some people sign them & some other just faked their signs & names, there were not enough confession papers for all people
• around 3am day 2 they started moving people in vans, Reza said a driver was talking to a Basiji about Evin prison is full and what shoul …
• apparently they released some people on that night & move Reza & some of the selected people to Evin
• it took near 3 hours to get to the prison, Reza said the driver seemed enjoys wandering in the streets
• and another hour passed just standing in the row at the entrance of prison & filling out forms
• in first day at Evin prison staff started searching for severely injured people & gave them some first aid
• according to Reza some of the injured people already passed out and a taxi driver looked like dead by that time
• a man came and say they will be released today and an hour later another came & say they will be in prison for 10year!
• in last days Reza said it looked they get a little more organized and start searching for any special case in arrested people
• unfortunately Reza’s mother told everything she knows over the phone to a man calling from Evin
• the man promised Reza’s family they will release him if he’s really innocent
• and after they knew Reza is a student they moved him to a more harsh environment with some other people
• according to Reza some students from Polytechnic university were also there
• they prevented them from sleeping by kept them standing all the night
• in morning a man introduced him self as Intelligent came saying he will record their confections with camera
• he promised if one of them confess in front of camera he will free them all & they will blur his face & nothing to worry!
• at night around 10PM they Released Reza & his family instantly moved him to a hospital for internal bleeding
• Reza had no idea why they suddenly released him & some of his inmates
• I skipped some of the incidents as Reza requested. he’s very weak both mentally & physically
• and I don’t want to put him in more pressure of any kind right now

Read Full Post »

محسن کديور

نحوه مقابله شما با اعتراض مسالمت آميز مردم چه فرقی با سرکوب شاهنشاهی داشته است؟ آيا کافی ست که نام تان را اسلامی بگذاريد و هر چه دل تان می خواهد با اين مردم مظلوم بکنيد؟ آيا اين سرکوب و خفقان به سيره امام علی نزديک تر است يا معاويه و بنی اميه. به کرات در خطبه ها از واژه ديکتاتوری در سخنان تان استفاده کرديد، معنی ديکتاتوری اين نيست. ديکتاتوری اين است که مطبوعات را تعطيل کنيد… ديکتاتوری اين است که مقام مادام العمر داشته باشيد. مقابل مردم پاسخگو نباشيم. انصاف بدهيد کدام ديکتاتوری است؟

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين. والصلاة والسلام علی سيدنا و نبينا ابوالقاسم محمد و علی اهل بيته الطيبن الطاهرين
انا لله و انا اليه راجعون

در مجلس ختم شهدای جنبش سبز مردم ايران دور هم جمع شده ايم. مجلس را با تلاوت آياتی از قرآن کريم آغاز ميکنم. ۱۰ آيه از سوره مبارکه آل عمران از ۱۶۹ تا ۱۷۹. اين آيات در زمان جنگ احد نازل شده است و ناظر به شهدای اسلام در آن زمان است اما کلام وحی 
کلامی هميشگی است و ميتواند در شرايط فعلی نيز مورد عنايت مسلمانان و مومنان واقع شود.

قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکريم:

وَ لَا تحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فیِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(۱۶۹)
فَرِحِينَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشرُِونَ بِالَّذِينَ لَمْ یَلْحَقُواْ بهِِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ(۱۷۰)
یَسْتَبْشرُِونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لَا یُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ(۱۷۱)
الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابهَُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنهُْمْ وَ اتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(۱۷۲)
الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِيلُ(۱۷۳)
فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ(۱۷۴)
إِنَّمَا ذَالِکُمُ الشَّیْطَانُ يخَُوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تخََافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِينَ(۱۷۵)
وَ لَا يحَْزُنکَ الَّذِينَ یُسَرِعُونَ فیِ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضرُُّواْ اللَّهَ شَیًْا یُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يجَْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فیِ الاَْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(۱۷۶)
إِنَّ الَّذِينَ اشْترََوُاْ الْکُفْرَ بِالْايمَانِ لَن یَضُرُّواْ اللَّهَ شَیًْا وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۱۷۷)
وَ لَا يحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلیِ لَهُمْ خَيرٌْ لّأَِنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلیِ لَهُمْ لِيزَْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۱۷۸)
مَّا کاَنَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلیَ‏ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتیَ‏ یَمِيزَ الخَْبِيثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ مَا کاَنَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلیَ الْغَیْبِ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ يجَْتَبیِ مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاءُ فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(۱۷۹)

در اين آيات دهگانه سوره آل عمران که صريحترين آيات الهی در مورد شهدا راه حق است خداوند ميفرمايد: مومنان نپنداريد آنها که در راه خدا کشته شده اند مردگانند. آنان زندگانند و از فضل پروردگارشان روزی ميخورند. شادمانند به آنچه که از فضل الهی نصيبشان شده است. بشارت ميدهند به آنها که ملحق نشده اند. خوفی بر ايشان نيست. عذری ندارند. به نعمت و فضل خدا بشارت ميدهند. خداوند اجر مومنان را ضايع نميکند. آنانکه سخن خدا و رسولش را استجابت کردند بعد از اينکه به آنها زخم وارد شده بود. آنها که احسان کردند و تقوا کردند برايشان اجری بزرگ است. آنانکه برخی از مردم به ايشان گفتند جمعی بر عليه شما جمع شده اند از ايشان بترسيد. برعکس ايمان آنها افزوده شد و گفتند حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِيل‏. خدا ما را کافيست، او بهترين وکيل و ياور است. به نعمت و فضل الهی منقلب شدند. سوء و بدی آنها را مسح و لمس نکرد. رضوان و رضايت خدا را تبعيت کردند. خدا صاحب فضل بزرگ است. فقط اين شيطان است که دوستانش را ميترساند. از او نترسيد، از من بترسيد اگر مومنيد. آنها که در کفر و پوشانيدن حق سرعت ميورزند شتاب ميکنند تورا محزون نکند. کار آنها به خدا ذره ای آسيب نمی رساند. خداوند ميخواهد که برای اينان در آخرت بهره ای نگذارد و برايشان عذابی دردناک پيشبينی کرده است. آنها که کفر را با ايمان بدل کردند به خدا آسيب نمی رسانند. عذابی دردناک در انتظارشان است. نپنداريد آنها که حق را می پوشانند و ما به آنها مهلت ميدهيم برايشان بهتر است. ما به آنها مهلت ميدهيم تا گناهشان را بيفزايند و برايشان عذابی خوار کننده در پيش است. 
سنت الهی اين است: نرسد مومنين را که رهايشان کنيم مگر خبيث را از پاکيزه جدا کنيم. و نرسد مگر اينکه خدا شما را بر غيب مطلع کند. خداوند آن که را از رسولانش بخواهد برميگزيند. ايمان بياوريد به خداوند و پيامبرش. اگر ايمان بياوريد و تقوی پيشه کنيد اجری عظيم در انتظار شماست. 
آيات بسيار پر مغز و پر معناست. قصه امروز ما نيز چنين است. نتيجه ای که از اين آيات دهگانه در ابتدای سخن ميگيرم اين است که راه خدا راه رهايی از طاغوت، راه حق و راه عدالت است. پس اسلام منحصر به عبادت خشک و خالی خداوند نيست. در حوزه عمومی و اجتماعی سبيل الله راه رهايی از طاغوت، راه عدالت و دادگری است. آنها که در اين راه کشته ميشوند يقينا شهيدند. پس اصالتا شهيدند. شهيد نزد خداوند مورد اکرام است. شهيد از عاقبت نيکوی خود به بازماندگانش بشارت ميدهد. اجابت خدا و رسول حق خواهی و عدالت طلبی است. در راه حق استقامت لازم است. از جمعيت و زيادی و عده مخالفان حق به خود هراس راه ندهيد. خدا با ماست. به او توکل کنيد. ترس کار شيطان است. اميد به پيروزی حق را خداوند در دلهای ما رويانده است. از شتاب کافران در حق پوشی غمگين نشويد. دنيا ميخرند به قيمت آخرت. اگر مهلتی نصيب حق پوشان و اين کافران کرده ايم برای سنگين کردن بار گناهشان است. سنت الهی بر آزمودن است. همه ما مورد امتحان خدا قرار ميگيريم تا اينکه پاکان از ناپاکان جدا شوند و ما امروز در آستانه يکی از مهمترين آزمونهای معاصر الهی قرار گرفته ايم.

پس از توجه اجمالی به آيات دهگانه سوره آل عمران مناسب است به مناسبت جلسه امروز اشاره کنم. تعدادی از هموطنان عزيز ما در راهپيماييهای مسالمت آميز دوهفته اخير تهران به درجه رفيع شهادت نايل شده اند. از تعداد شهدايمان به دقت خبر نداريم. آخرين آمار رسمی آنها را حدود ۲۶ نفر اعلام کردند. نام اکثرشان را هم نميدانيم. آنچنان که شنيده ايم خانواده های عزيزشان امکان تشيع جنازه و برگزاری مجالس تحريم عزيزانشان را نداشتند. ما امروز به نيابت از مردم ايران در سوگ عزيزانمان به عزا نشسته ايم. هزارها کيلومتر دورتر از ايران اما قلب ايرانی در هرجای زمين که باشد به عشق ايران می تپد. انگار برادر و خواهر و دختر و پسر خودمان است که در خيابانهای تهران به خاک و خون غلطيدند. اجازه بدهيد بجای بيان برخی از کليات به پاره ای نکات مهم و پيام اين شهيدان بپردازم. بيشک تک تک اين شهيدان که مظلومانه در خيابانهای تهران آماج گلوله ها شده اند پيامی داشته اند، چيزی ميخواهند بگويند. با روبانهای سبزشان پيامی به دنيا اعلام ميکردند.

قبل از پرداختن به اين پيام مقدمه ای بگويم و آن مقدمه اين است: چه شد که اين اتفاقات افتاد. بنظر ميرسد دمل چرکين تضاد در قانون اساسی کشور ما بالاخره پاره شد، پس از سی سال. پيشنويس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در سال ۵۷ تصويب شده بود توسط جمعی از قويترين حقوقدانان ايرانی زير نظر دکتر حسن حبييبی که بعد از آن به تصويت رهبر فقيد انقلاب اسلامی مرحوم آيت الله خمينی و سه نفر از مراجع وقت عظام تقليد حضرات آيات گلپايگانی، مرعشی نجفی و شريعتمداری در آنزمان کتبا رسيد و هيچ نکته غير اسلامی در آن نيافتند يکی از مترقی ترين قوانين جهان بود. در ۱۲ فروردين ۱۳۵۸ مردم يا نخبگان مردم با توجه به اين پيشنويس بيش از ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی آری گفتند. در آن پيشنويس که نه رهبر فقی انقلاب و نه مراجع وقت تقليد در آن خللی اسلامی نديده بودند در آن اثری از ولايت فقيه نبود. اين اصل هفت ماه بعد در مهرماه ۵۸ توسط مجلس خبرگان قانون اساسی به آن پيشنويس افزوده شد و جغرافيای آن کاملا تغيير کرد. بخش باقيمانده از آن پيشنويس تماما مدافع آزاديها و حقوق پايه مردم بود. بخش اضافه شده که به قول بعضی بزرگان جامه ای بود که تنها به قامت رهبر فقيد انقلاب سازگار بود ساز ديگری ميزد. واقعيت آن اين بود که ولايت فقيه فارغ از عزيزی که آنرا آغاز کرد يک حکومت يکه سالار را نويد ميداد و ترکيب جمهوريت و ولايت فقيه چندان سازگار نمی نمود.

اما مشکل در دهه اول انقلاب بروز نکرد. آنچه که محقق شد ترکيبی از جمهوريت و ولايت بود. ميتوان حکومت ما را در دهه اول پس از انقلاب جمهوری ولايی بناميم. هم ولايت فقيه بود و هم درحاشيه پايينتر جمهوری اسلامی. جمهوريت مبتنی بر اصولی است از قبيل پاسخگويی همه مقامات، نفی اراده های فراقانونی، نداشتن مقامات مادام العمر، تفکيک قوا، نظارت نهادينه بر تمام مجاری قدرت و گردشی بودن همه مقامات. در واقع جمهوريت شعبه ای از دمکراسی يا مردم سالاری است اما ولايت فقيه در معنای دقيق کلمه يعنی فقيه سالاری. يعنی در حوزه عمومی چه کسی حرف آخر را ميزند؟ آن فقيه است. ولی فقيه است نه لزوما جمهور مردم. اين تضاد در آن دهه با توجه به شخصيت کاريزماتيک آيت الله خمينی و پشتوانه عظيم مردمی ايشان مشکلی پيش نيامد. مردم هر زمان که ايشان سخن ميگفتند احساس ميکردند سخن خودشان است. از دل بر آمده بر دل می نشيند. مشکلی با نظام نداشتند. بعلاوه مرحوم آيت الله خمينی در منازعات داخلی پدرانه رفتار ميکرد. سخنش فصل الخطاب بود. رهبر همه مردم بود. چه چپ چه راست. چه سنتی چه مدرن. همه او را از خود ميدانستند. حتی همه به ياد داريم در موارد متعدد در زياده خواهيهای جناح راست و روحانيون سنتی آن زمان ايشان به نفع جناح چپ موضع گرفت. او همواره موازنه را برقرار ميکرد و صداقت و امانتداريش مورد وصوق ايرانيان بود يا حداقل اکثر ايرانيان.

آن دهه گذشت. در دو دهه اخير نه از آن شخصيت کاريزماتيک اثری مانده، نه از آن دانش وسيع فکری و فلسفی و عرفانی و نه از آن بی طرفی نسبی سياسی. به تدريج رهبری برای کسب مشروعيت به جناح راست يا محافظه کار يا اصول گرا نزديک شد و عملا متکی به نيروهای نظامی و انتظامی و امنيتی. آرام آرام در مسائل مختلف سياسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی مردم احساس کردند که مواضعی که از زبان مقامات عاليرتبه نظام ابراز ميشود چندان مواضع آنها نيست اما مسئله پيگيری آنها نبود تا دوران رياست جمهوری جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد فرا رسيد. با سياستهای ايشان اين تعارض به اوج رسيد. بخش قابل توجهی از مردم از نحوه مديريت کشور ناراضی شدند. از ماجراجوييها، از ندانم کاريهای رئيس جمهور به جان آمدند. احساس کردند ايشان خلاف واقع ميگويد. در انتخابات ۲۲ خرداد امسال ايرانيان به شکل بی سابقه ای برای تغيير مسالمت آميز وضع موجود به صندوقهای رای هجوم بردند اما نتيجه اعلام شده از نظر اکثر ايرانيان خلاف واقع بود. آنها وزارت کشور و شورای نگهبان را متهم به جابجايی آراء ميدانستند. با حمايتهای مکرر و شتابزده مقام محترم رهبری از نتيجه مخدوش انتخابات ايشان نيز متاسفانه خود را به صف متهمان ملحق کردند. اکنون آن دمل چرکين يعنی تضاد بنيادی ولايت فقيه و جمهوريت سر باز کرد.

جمهور مردم دکتر احمدی نژاد را دروغگو، مزوّر، دارای سياستهای کارشناسی نشده و خلاف مصالح ملی ايران ميدانند. اما مقام محترم رهبری وی را قابل اعتماد، خدوم، صديق و بهترين دولت پس از انقلاب می شمارند. اين يعنی تعارض جدی ملت و حاکميت. تعارض ولايت فقيه و دمکراسی. الآن چه بايد کرد؟ اين سوال من و شماست. اين سوال عزيزانمان در تهران است. اين سوال اکثر ملت ايران است. راستش را بخواهيد بر اساس نظريه ولايت مطلقه فقيه در حوزه عمومی اولويت با برداشت و ديدگاه ولی فقيه است. مردم شرعا موظفند تشخيص ايشان بر تشخيص خودشان مقدم دارند. در اين صورت هر چه ايشان گفتند مطاع بايد باشد. سخن ايشان سخن آخر و ايشان هم انتخابات را قبل از تصويت قانونی شورای نگهبان بيش از سه بار تاييد کردند بنابراين دکتر محمود احمدی نژاد چهار سال ديگر هم ميهمان مردم ايران خواهد بود، آش همان آش و کاسه همان کاسه. اما اگر به دمکراسی و جمهوريت نظام هم نظری بيفکنيم در آن صورت در حوزه عمومی همگان می بايد به رای اکثريت مردم گردن نهند. چه روحانيون، چه فقها، چه رهبر، چه ديگر مردم. الآن رهبر می بايد تشخيص اکثريت مردم را بر تشخيص خود مقدم بدانند. الآن می پرسيم کداميک از اين دو نظر صحيح است؟ ولايت فقيه يا جمهوريت.

چه بسا بسياری از مومنان بگويند اسلام در اين زمينه چه ميگويد؟ در پاسخ عرض ميکنم فقها نظرهای متفاوتی دارند. اقليت محضی از فقها به ولايت فقيه و اقليت کوچکتری قائل به نظريه ولايت مطلقه فقيه هستند. اکثر فقهای شيعه به اين نظر باور ندارند. چه در ميان فقهای معاصر چه در ميان فقهای گذشته. يکی از بزرگترين فقيهانی که درباره ولايت فقيه صريحا اظهار نظر کرده است و بی شک سواد او از تمام فقهای معاصر اعم از رهبر و بنيانگذار و ادامه دهنده و مراجع بالاتر است و کتاب او هنوز پس از يکصد سال کتاب درسی نهايی حوزه های علميه شيعه است مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول است. مشهور است که اگر کسی کتاب کفايه را بفهمد مجتهد است و هنوزهم امتحان حوزه های علميه بر اساس کتاب کفايه آخوند انجام می گيرد. ايشان رهبر دين نهضت مشروطه بوده است و مطلقا به ولايت فقيه قائل نبوده است. درست بر خلاف مرحوم آيت الله خمينی که به ولايت مطلقه فقيه قائل بودند ايشان حتی در حوزه عمومی، در امور حسبيه هم به ولايت فقيه قائل نبودند. معتقدند و صريحا نوشته اند در زمان غيبت حکومت از آن جمهور مسلمين است. از اين صريحتر؟ و بعد فرموده اند که در امور حسبيه که بنظر ايشان امور عمومی از امور حسبيه است وکلای مسلمين وعدول مومنين که مصداق آن نمايندگان دارالشورای کبراست وظيفه دارند که به مدت موقت کليه امور جامعه را متکفل شوند. بعبارت ديگر نمايندگان مردم در مجلس شورا. بنابراين ما هيچ مشکل شرعی نداريم اگر بگوييم به ولايت فقيه قائل نيستيم. اين از زاويه اسلام.

اما از زاويه قانونی و حقوقی. اين قانون دوگانه است. در اصل ۵۶ می گويد که همه حکومت در جهان از آن خداوند است و اين حکومت به نماينده مردم تفويض شده است. حق تعيين سرنوشت از آن تک تک مردم است و در مجاری اين قانون اعمال می شود. اگر قرار است ما قانونی عمل کنيم رهبر می بايد خود را نماينده جمهور بداند و نظر جمهور را عمل کند. مرحوم ابن فهد حلی (ره) فقيه قرن نهم صريحا نوشته است: لايجوز التأمّر علی جماعة بغير رضاهم. امارت و حکمرانی بر جامعه ای جايز نيست مگر بدون رضايت ايشان. بنابراين اگر قرار است با مبانی شرعی کسی بر جامعه حکومت کند بايد رضايت مردم را لحاظ کند و در نظر بگيرد. الآن جمهور مردم يا حداقل اکثر مردم تهران ميتوانيم بگوييم بگونه ای مسالمت آميز به خيابانها آمده اند و می گويند رای من کو؟ من پاسخ حکومت را تلخيص کردم خدمت شما عرض ميکنم. سپس ديدگاه اکثريت مردم معترض را هم به شکلی صورت بندی کرده مقابل هم ميگذارم و آنوقت ميکوشيم راه حلی دينی و معقول برای قائله ای که در جامعه مان پيدا شده پيدا کنيم.

بخش ولايی حکومت در مقابل اعتراض مسالمت آميز مردم به قوه قهريه متوسل شد. چه کرد؟ اموال عمومی و خصوصی را تخريب کرد و آنها را به گردن راهپيمايان انداخت. آنها را آشوبگر و اهل اغتشاش جلوه داد. مردم را از عمل به اصل ۲۷ قانون اساسی بازداشت. اصل ۲۷ قانون اساسی ما ميگويد که تجمعات و راهپيماييها بدون حمل سلاح آزاد است. اين آزادی، اين مجاز بودن نيازی به اجازه از اين و آن ندارد که بخواهند بفرمايند اين غير قانونی است. برخلاف دين و قانون به جان تظاهر کنندگان بيدفاع افتادند، آنها را به قصد کشت کتک زدند، چند صد نفر را مجروح کردند، چند صد نفر را دستگير کردند، حدود ۱۱۰۰ نفر. چند ده نفر را شهيد کردند، حدود ۲۶ نفر. کليه فعالان سياسی مخالف دولت بويژه سران احزاب مخالف برخلاف قانون دستگير شدند و الآن در زندانند. وسايل ارتباط جمعی از قبيل تلفن، تلفن همراه، پيامک، اينترنت به شدت کنترل و گاهی کاملا قطع شد. سانسوری عريان و بی رتوش بر تمام مطبوعات ايران تحميل شد. راديو تلويزيون رسمی حقايق را وارونه جلوه ميدهد و به صراحت دروغ پراکنی ميکند. اين تصوری است که امروز مردم از حکومتشان دارند.

حکومت مدعی است. بگذاريد حرف آنها را هم بشنويد. حکومت چه ميگويد؟ ميگويد راهپيمايی را من اجازه ندادم پس خلاف قانون است. اگر کسی ميخواهد اعتراض کند تنها مجرای قانونی شورای نگهبان است. اخيرا که فشارها بيشتر شده يک هيئت پيگيری هم منصوب آن شورا هم نصب شده که اعضای اين هيئت يا منصوب با “ص” مقام رهبری هستند يا منسوب ” با “سين” مقام رهبری هستند. يعنی يا از اقوام نسبی ايشان هستند يا مقاماتی هستند که از طرف ايشان به سمتهای مختلف منصوب شده اند. خوب مشخص است که از کوزه همان تراود که در اوست. هيچوقت چاقو دسته خودش را نمی برد. ثالثا در انتخابات بصورت رسمی ميفرمايند تخلف منجر به تغيير نتيجه انتخابات انجام نشده و بعد رابعا ميگويند اغتشاشات و تخريبهای انجام شده توطئه از پيش طراحی شده اجانب بويژه آمريکا و انگليس و سران معترض يعنی منظور مهندس موسوی و کروبی و خاتمی و ديگران دانسته يا ندانسته نقشه اجانب را اجرا ميکنند.خامسا ميگويند مهندس موسوی و ديگر دعوت کنندگان مردم به تظاهرات مسئول کشته های اين وقايع هستند. سادسا ميفرمايند در هر صورت آقای دکتر احمدی نژاد رئيس جمهور شماست. اين آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته. اين آن چيزی است که حکومت برای ما تصوير ميکند.

حالا مردم چه ميگويند؟ صورتبندی بسيار ساده. حالا ما سخنگوی همه مردم نيستيم. اکثريت مردم. مردمی که ما مثل هم می انديشيم و شما جمعيت را درخيابانها ديديد و به عدد و رقم خودتان حداقل ۱۴ ميليون نفر هستند. اينها چه ميگويند؟ ميگويند اولا آراء ما جابجا شده است. تنها راه برون رفت از اين معضل ابطال انتخابات و تجديد آن است. ثانيا ميگويند مجری انتخابات يعنی وزارت کشور و ناظر آن يعنی شورای نگهبان در امانت ملی مردم خيانت کرده اند. ببينيد خيانت در امانت بسيار فراتر از تقلب جزيی در اين صندوق و آن صندوق است. ادعای ما خيانت در امانت ملی است. وقتی خيانت در امانت مطرح ميشود مسئولان امر به عنوان وکيلان ما شرعا و قانونا موظفند اعتماد ما را دوباره جلب کنند. آنها بايد اثبات کنند که امينند، که صادقند. اين وظيفه آنهاست که دليل اقامه کنند هنوز امانتدارند، نه اينکه ما اثبات کنيم تقلب شده يا نشده، مسئله کاملا برعکس است. ثالثا ما ميگوييم مقام محترم رهبری دامه ظله به واسطه حمايت زودهنگام از رئيس جمهور بدنام قبل از طی مراحل قانونی، بی طرفی و انصاف لازم جهت داوری در اين قائله را از دست داده، متاسفانه در مقابل مردم قرار گرفته اند.

رابعا سرکوب سبوعانه تظاهرات مسالمت آميز مردم، مردم معترض توسط نيروی انتظامی، بسيج و ماموران لباس شخصی کاری کاملا غير قانونی بوده است. وزارت کشور، قوه قضاييه و مقام محترم رهبری در تجاوز به حقوق قانونی مردم مقصرند و نسبت به خونهای به ناحق ريخته شده وتخريب اموال عمومی و خصوصی و ضرب و جرح مردم بيدفاع بايد پاسخگو باشند. اين سخن که گفته ميشود هر کسی که مردم را به خيابان فرا خوانده مسئول خون آنهاست مثل اين است که بگوييم مرحوم آيت الله خمينی مسئول خون شهدای انقلاب اسلامی است نه شاه معدوم. مثل اينکه بگوييم رسول الله مسئول خون شهدای بدر و احد بوده است نه مشرکان بخاطر اينکه پيغمبر مردم را دعوت کرده است به احد و بدر. مرحوم آيت الله خمينی آنها را به خيابان دعورت کرد. اين منطق اموی است نه منطق علوی. رسول الله فرمودند هر کسی عمار ياسر را کشت “فئة الباغیة” است. معاويه او را در جنگ صفين کشت و وقتی که مردم گفتند پيش بينی رسول الله به تحقق پيوست معاويه ذکر کرد که قاتل عمار همان کسی است که او را روانه معرکه جنگ کرده بود. يعنی علی ابن ابيطالب. آيا واقعا ما بعد از ۱۴۰۰ سال به منطق معاويه برگشته ايم، منطق علی را زير پا گذاشته ايم؟ دم از تشيع علوی ميزنيم و به راه اموی ميرويم؟

خامسا دستگيری بی سابقه سران احزاب مخالف دولت و آغار شوهای تلويزيونی اقرارهای تحت فشار بر خلاف قانون و من صريحا بگويم نوعی اعلام حکومت نظامی در ايران است. حکومت نظامی که شاخ و دم ندارد. سادسا سانسور شديد مطبوعات، کاهش سرعت اينترنت وگاهی قطع آن، قطع تلفن همراه، قطع پيامک علائم کامل حکومت کودتا و برخلاف نص قانون اساسی است. اصل نهم قانون اساسی برای آنها که نمی دانند ميگويد نه استقلال را ميتوان به بهانه آزادی کنار گذاشت، نه آزادی را ميتوان. هيچ مقامی، نص قانون اساسی است: هيچ مقامی حق ندارد بنام استقلال آزاديهای قانونی مردم را لغو کند. در ايران چه اتفاقی افتاده است؟ من صريحا ميپرسم. آيا آزادی مطبوعات رعايت ميشود؟ آيا آزادی تجمعات و راهپيماييهای اصل ۲۷ رعايت ميشود؟ آيا اصولا اصل سوم قانون اساسی که مبتنی بر آزاديهای قانونی مردم است زير پا گذاشته نميشود؟ آن وقت شما گستاخانه دم از قانون گرای ميزنيد؟ اگر قرار است قانون رعايت شود اول از همه بايد قانون آحاد مردم رعايت شود. مردم به شکل مسالمت آميز اعتراض دارند. بدون هيچ شعاری به خيابانهای تهران آمده اند. می گويند رای ما کو؟ به جای اينکه آدرس رای آنها را به آنها نشان بدهيم سرکوبشان می کنيم؟ به خاک و خونشان می غلطانيم؟

اين فيلمهايی که در دنيا پخش شده، آيا اينها وهن اسلام نيست؟ آيا کسی باور ميکند اگر شما در خيابان با مردم اينگون وحشيانه رفتار ميکنيد با دشمنانتان چگونه رفتار خواهيد کرد؟ اين رحمت نبوی است؟ اين رحمت للعالمين بودن است؟ اينگونه از اسلام دفاع ميکنيد؟ مگر امام صادق (ع) نفرمود کونو لنا زينا و لا تکونوا علينا شينا. زينت ما باشيد، مايه بی آبرويی و ننگ ما نباشيد. امروز وقتی اين فيلمها در دنبا پخش ميشود که مردم بيگناه را در خيابان به خاک و خون ميکشند باور کنيد که اين بالاترين ضربه ای بود که شما به اسلام و تشيع در دنيا وارد کرديد. ماموران شما بنام دين باتوم بر سر مردم ميکوبند. سابعا جلوگيری از تجمع و راهپيمايی مسالمت آميز معترضان و اهمال در صدور مجوز بر خلاف قانون و آغاز ديکتاتوری است. بعد آدرس غلط ميدهيد. فرافکنی ميکنيد. ميگوييد مردم ميخواهند ديکتاتوری برپا کنند. در قاموس سياسی ديکتاتوری معنای ديگری دارد. ديکتاتوری معنايش اين است که يکنفر به جای همه تصميم بگيرد. معنايش اين است يکنفر مادام العمر حکومت کند. معنايش اين است که مقام پاسخگو نباشد. معنايش اين است که هيچ نهاد رسمی بر او نظارت نداشته باشد. آيا اين صفات در ما جمع است يا در شماها؟ خوب الآن تلقی حاکميت و مردم متضاد شده است. ۱۸۰ درجه مقابل هم قرار گرفته است. حاکميت پشتگرم به قوه قهريه، به پول نفت، به راديو تلويزيون انحصاری. مردم جز خودشان و خدايشان هيچ چيز ندارند.

من به صراحت ميگويم ما پيروان و رهروان جنبش سبز مردم ايران هيچ نگاهی به کمک اجنبی نداريم. نه امريکا و نه کشورهای اروپائی دلشان برا ی حقوق بشر و دموکراسی در ايران نسوخته و نمی سوزد اگر منافع اقتصادی آنها اقتضا کند بسادگی حقوق بشرو دموکراسی را به آن منافع اقتصادی خواهند فروخت. ما همچنان مانند انقلاب اسلامی نه شرقی و نه غربی روی پای خود ايستاده ايم و به جز به خدای خودمان به احدی اتکا نداريم .

اجازه بدهيد سراغ راه حل ها هم برويم شهيدان ما چشم براهند. می خواهند ببينند که خونشان پايمال نمی شود.

سه راه حل بيشتر نيست راه های عملی را می گويم.

راه حل اول

شورای نگهبان و مقام رهبری پس از شنيدن اين اعتراضات ميليونی مردم ، حداقل مردانگی و بزرگواری کنند بخشی از رای ها را باطل کنند تا نتيجه آرا به زير ۵۰% بيفتد و انتخابات به دوردوم بکشد .

در اين صورت دو کانديدا در دور دوم با هم رقابت خواهند کرد. کانديدای نورچشمی حاکميت جنا ب آقای دکتر محمود احمدی نژاد با کانديدای منتقدان حاکميت و به نظر ما و اکثريت مردم ايران “مهندس موسوی” رقابت کنند. ما حاضريم در يک انتخاب مجدد شرکت کنيم تا ببينيم چه کسی بيشتر رای می آورد .

بنظر می آيد که راه حل واقعی اول باشد که چندان هم دور از آزادی نيست.

راه حل دوم
که بعضی از دلسوزان نظام ارائه کرده اند. اينکه معضلی اتفاق افتاده است. امروز مردم شورای نگهبان را به خيانت در امانت متهم کرده اند و انها را قاضی عادلی در اين مورد نمی دانند. وقتی رای شورای نگهبان باطل شود مرجع بالاتر مجمع تشخيص مصلحت نظام است . در اين صورت پرونده انتخابات توسط شورای نگهبان يا مقام رهبری به مجمع تشخيص مصلحت نظام ارجاع شود. اين مسئله مطابق بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی هست. 
هر زمانی امکان دارد معضل نظام که از طرق قانونی قابل پيش بردن نيست به مجمع تشخيص برود. در اينصورت هم مجمع تشخيص زير نظر جناب آقای هاشمی رفسنجانی که بر انتخابات اخير وقوف دارند، بررسی ميکنند و نمايندگان همه جناحهای حاکميت در آن وجود دارند، در اين مورد تصميم بگيرند .

راه حل سوم حکميت هيئت مرضی الطرفين زير نظر مراجع تقليد که راه حل مهندس مير حسين موسوی هست
ايشان ذکر کرده است ما ديگر به ارکان حکومت اعتماد نداريم. دروغ گفتند. در آراء ما دست برده اند . 
جابجا کردند. چه مجريش، چه ناظرش و چه ناظرهای عاليش. در اينصورت ما يعنی ملت يا بخشی از ملت با حاکميتمان نزاع داريم. 
دستور العمل قرآنی اين است که وقتی زن و شوهر با هم اختلاف نظر داشتند حکمی، يعنی فردی که هم مورد رضايت زن باشد، هم مورد رضايت شوهر، انتخاب می کنند و در اين صورت نظر حکم نظر نهايی است. 
وقتی گروهی از مسلمانانان با هم نزاعی دارند مطابق آيه سوره حجرات به حکميت ارجاع می شوند .
در اين صورت الآن همچو مطلبی اتفاق افتاده است. يک هيئتی از جانب حاکميت شبيه همين هيئت شش نفره که عرض کردم “منصوب ” يا “منسوب” مقام رهبری هستند اينها ميشوند هيئتی از جانب اين بخش آقای احمدی نژاد. و يک هيئتی هم از طرف ۳ کانديدای ديگر هم نمايندگان خود را معرفی می کنند و مراجع عظام تقليد هم داور اين واقعه خواهند بود اين راه حل کاملا شرعی هست و کاملا قانونی است و هيچ مشکل قانونی ندارد بعلاوه وجاهت ملی هم دارد. 
خوشبختانه مرجعيت ما در اين روزها امتحان بسيار درخشانی داده است. چه اعلاميه های بسيار روشنگرانه حضرت آيت الله آقای منتظری بعضی اظهار نظرهای ايت الله صانعی/آيت الله موسوی اردبيلی ،اظها ر نظرهای ميانه ولی دلسوزانه آيت الله العظمی مکارم شيرازی ، آيت الله شبير زنجانی ،ايت الله صافی گلپايگانی و نيزسخنان روشنگرانه امام جمعه قم ، آيت اله جوادی آملی که ايشان ميفرمايند ممکن نيست که يکنفر هم واضع قانون باشد، هم مجری قانون باشد و هم ناظر قانون، و آنوقت خودش از خودش تعريف بکند بگويد خوب عمل کرديم. 
الان ما انتظار داريم مراجع مان آنچه را که اتفاق افتاده است به لحاظ شرعی مورد بررسی قرار بدهند. 
هم نماينده مقام محترم رهبری، شورای محترم نگهبان، وزارت کشور از اينسو باشد، نماينده آن سه کانديدا هم آنسو باشند. در ان صورت هر رائی دارند مورد فصل الخطاب خواهد بود و مورد قبول ملت ايران. اين چيزی است که ما ميپسنديم و به نظر ميرسد اگر پذيرفته شود جلوی خونريزيهای فراوان گرفته خواهد شد و مشکل بسرعت قابل حل خواهد بود.

البته لازمه اين سخن اين است که اگر ما خطائی کرده ايم برگرديم به خطای خود اعتراف کنيم. قرار بود مقام معظم رهبری واقعا و عملا فصل الخطاب باشد . پذيرفتن شدن اين شورا و توسط مراجع معنای صريحش اين است که مقام معظم رهبری به جای اينکه پدرانه چتر حمايت خود را به سر آحاد ملت بکشاند عملا چتر خود را روی جناح خاصی گسترانده است. او مهربانيش فقط شامل محافظه کاران و اصولگرايان بوده است و عملا مقابل بخش ديگری از ملت قرار گرفته است.
بنظر ميرسد ايشان می بايد خطاهای پيشامده را که در انتخابات اخير بشدت مرتکب شده اند جبران بفرمايند و به اراده ملی تن دهند 
در غيراينصورت مجلس خبرگان بايد به وظيفه قانونی خود عمل کرده و دوباره تدبير و عدالت رهبر را احراز کند چرا که به زبان ساده ميتوان گفت که اين دو شرط حداقل در جريان اين انتخابات مخدوش شده است.
اين نه تدبير بود که قبل از تاييد قانونی از رئيس جمهوربدنامی مانند احمدی نژاد حمايت شود. 
و نه عدالت بود که با مردم بی دفاع در سطح خيابان های تهران مقابله شود.

بنظر می رسد که ولايت فقيه ۳ راه بيشتر ندارد. يکی را بايد انتخاب کند و بيش از اين هم نيست.

راه حل اول اينکه عملا به سرکوب مردم ادامه دهد.
استبداد دينی را در ايران مسلط کند. به سلطنت مشروعه يا حکومت اسلامی يا خلافت اسلامی اقدام کند 
جمهوريتش را حذف کند و بر قبر جمهوريت پايکوبی کند. اين راه راه اول است که اميدوارم که اين راه پيش گرفته نشود

راه حل دوم آن است که ولايت فقيه آنچنانکه در قانون اساسی آمده است باقی بماند اما به عنوان نماد ملی و سمبل وحدت اسلامی تبديل شود. از منازعات داخلی ارتفاع بگيرد و به مقام عالی و تشريفاتی تبديل شود. مانندامپراطور ژاپن – پادشاه هلند و يا ملکه انگلستان که آنها قانونا اختيارات فراوان دارند اما هرگز مجاز به استفاده از آنها نيستند. آنها سمبل کشورند. ولکن اراده ملی در دست نخست وزير يا رئيس جمهوری مطابق قانون اساسی هست. اينهم راه حل دوم يعنی اينکه بماند اما سلطنت کند، نه حکومت.

راه حل سوم اين است که بطورکلی از قانون اساسی حذف شود. به پيش نويس قانون اساسی رجوع شود و جمهوری اسلامی منهای ولايت فقيه (تشويق حضار) آغاز شود.
و حکومت و جامعه به روشهای اسلامی اداره شود يعنی تا وقتی که مردم بخواهند و شورای نگهبانی منتخب نمايندگان مردم انتخاب شود. اين هم ممکن هست .

اين هم ممکن هست دير يا زوديکی از ازاين سه راه پيش گرفته ميشود . متاسفانه شاهد اين هستيم که راه اول پيش گرفته شده است اما بنظر می رسد اگر دوست دارند به راه حل سوم دچار نشوند چاره ای جز راه حل دوم نخواهند داشت..

اجازه بدهيد عرض کنم که: عدالت مهمترين شرط مديريت سالم هست .
عدالت دراداره جامعه از ديانت و اسلاميت واجب تر هست

ما حديث متواتر نبوی داريم 
الملک يبقی علی ااکفر لايبغی علی الظلم . 
سخن پيامبر ما اين است که حکومت با کفر می پايد اما با ظلم نمی پايد به بيان ديگر پيامبر رمز بقای حکومتها را دادگری دانسته اند نه اسلام مداری و شريعت مداری. 
برای شما داستان تاريخی بگويم .فکری ميکنم در اين داستان واقعی تاريخی درسهای آموزنده ای برای شرايط فعلی ما نهفته است. چون بسياری از مومنان ميترسند که مبادا تنها حکومت شيعه دنيا از دست برود. اين قبلا هم اتفاق افتاده است . هلاگو مغول در قرن ۷ به بغداد حمله کرد و المعتصم بالله را سر به نيست کرد.

وی همه علما از شيعه و سنی را جمع کرد و سوالی پرسيد که اين سوال امروز ما همه هست. سوال او اين بود: به من بگوييد کدام مقدم است: حاکم مسلمان ظالم يا حاکم کافر عادل؟ در را رويشان بست. گفت اگر ۳ روز جواب داديد که داديد و الا جانتان را ازدست می دهيد .

يک فقيه شيعه بر خاست و گفت من جواب دارم . حاکم کافر عادل مقدم بر حاکم مسلمان ظالم است . گفت دليلت ؟ گفت ممکلت با کفر می ماند ولی با ظلم نمی ماند . بقيه هم اين را تصويب کردند . اين به عنوان رسمی در تاريخ فقهی ما ماند که عدالت مهمتر از ديانت هست. 
شعار شعيه در تاريخ هميشه عدالت بوده است. 
فقهای شيعه هيچگاه از شعار محوری خود در زمان صفوی و قاجار و پهلوی هيچ گاه در کتب فقهی خود ننوشتند که شاهان چون شيعه هستند بايد مورد تاييد قرار بگيرند . ميگويند يعنی حکومت بايد عادل باشد قبل از هر امر ديگری . 
در مقايسه فقه سياسی شيعه و ديگر مسلمانان ما دو ديسکورس، دو گفتمان کاملا متفاوت داريم: اول گفتمان شيعه گفتمان عدالت محور بوده است که فقهان شيعه همواره بر عدالت تاکيد کرده اند و انرا بزرگترين شرط فرمانروائی دانسته اند در مقابل ديگر فرق اسلامی که مسئله اصليشان هم عدالت نبوده است مسئله اصلی آنها امنيت بوده است. لذاحديثهای روايت ميکنند که يکروز ظل يک حاکم با امنيت زيستن بهتر از ۷۰ سال بی نظمی است.

و عدم امنيت و ترساندن مردم از شورش و بی نظمی و مسئله امنيت باعث سرکوب همه جنبش های عدالتخواهانه و رهايی بخش و آزادی خواهانه در بخش غير شيعی نشين شده است. 
امروز چه شده است که از بلند گوهای کشور شيعه گفتمان غير شيعه را ميشنويم؟ يعنی گفتمان امنيت محور به جای گفتمان عدالت محور
صريحا بگويم که استحاله ای صورت گرفته است. بدعتی در تاريخ فقه در حال اتفاق است و آن اينکه عدالت جای خود را به امنيت داده است.
آيا ميتوان عدالت را زير پا گذاشت؟ به بهانه حفظ نظم و امنبت همه ارزشهايی را که امام علی بخاطر آنها شهيد شد را از ياد ببريم؟ 
علی شهيد عدالت بود و گرنه اگر قرار بود به بهانه حفظ وحدت امت اسلامی و امنيت پيش برود می بايد سياست ديگری را وجهه نظر خود قرار بدهد.
هميشه بخود باليده ايم که روحانيت شيعه مستقل از دولتها بوده است. از دولتها مواجب نگرفته لذا توانسته که منتقد حکومتها باشد و دستنشانده حکومتها نباشد. هميشه به خود باليده ايم که مساجد ما کانونهای مستقل آزاديخواهی بوده است اما الان انگار گرد مرگ بر مساجد تهران و ايران افکنده اند. حتی يک مسجد مجاز به گرفتن يک مجلس تحريم برای شهيدان ملت نبوده است مساجدمان دولتی شده اند. اين ننگ را به کجا ببريم که امروز بين مسجد تهران شيعی با مسجد قاهره غير شيعی هيچ فرقی نيست که هر دو تحت تسلط حکومتند و بدون اجازه حکومت حق آب نوشيدن هم ندارند.

بگذاريد بگويم عدالت حکام با دادگری و عدالت منصوبانشان سنجيده ميشود. با ارزيابی عملکرد آنا ن سنجيده می شود . 
مردم می فهمند . مردم شعور دارند . مردم تهران و ايران با اين راه پيمائی های مسالمت آميز خود نشان دادند بسيار رشيدند و مسائل را بشدت متوجهند. امروز اين سوال برای ما مطرح است. به منسوبان و منصوبان رهبری بنگريم و ميانگينی از تدبير، عدالت، اخلاق و بيطرفی آنان را بگيريم و آنوقت به مقامات معظم و عاليرتبه خود نمره عدالت و تدبير بدهيم. من صرفا به چند نمونه بيشتراشاره نمی کنم. اميدوارم اگر اشتباه می کنبم مقامات محترم با حسن سلوک خود ما منتقدان را از اشتباه به در آورند .
امروز تدبير دکتر محمود احمدی نژاد -بی طرفی آيت الله جنتی – عدالت عالی جناب قاضی سعيد مرتضوی – اخلاق برادر حسين شريعتمداری نمايانگر عدالت و تدبير حاکميت درجامعه ما هست ..

انتظار ملی از مجلس خبرگان بررسی شرايط لازم تدبير و عدالت هست.

راستی اگر در زمان شاه معدوم، قبل از انقلاب اسلامی مردم چنين اعتراض می کردند، شاه با آنان چه رفتاری ميکرد؟ می پرسم رفتار ولی فقيه مدبر عادل با شاه ظالم سرسپرده اجنبی چه تفاوتی داشته است.

آيا شاه، شاه معدوم مخالفان خود را نوکر و بازيخورده اجنبی و مخل امنيت و نظم عمومی معرفی نکرد؟ آيا شاه بواسطه پخش اعلاميه های رهائی بخش مرحوم ايت ا لله خمينی از صدای بی بی سی، ما انقلابيون را انگليسی نخواند؟

آيا شاه برای بدنام کردن معترضان و منتقدانش چماقداران و ماموران لباس شخصی را به تخريب اموال عمومی و تعرض به جان و مال مردم وانداشت و آنگاه آنها را به راهپيمايان و معترضان نسبت دهد؟ آيا شاه مطبوعات و رسانه ها را به محاق سانسور و تعطيلی نکشاند؟

با احترام می پرسم نحوه مقابله شما با اعتراض مسالمت آميز مردم چه فرقی با سرکوب شاهنشاهی داشته است ؟ ايا کافيست که نامتان را اسلامی بگذاريد و هر چه دلتان ميخواهد با اين مردم مظلوم بکنيد؟ آيا اين سرکوب و خفقان به سيره امام علی نزديک تر است يا معاويه و بنی اميه . 
به کرات در خطبه ها از واژه ديکتاتوری در سخنانتان استفاده کرديد، معنی ديکتاتوری اين نيست . ديکتاتوری اين است که مطبوعات را تعطيل کنيد . 
مامورمی فرستيد که تيتری بفرستيد که تيتری مقابل ميل ما نزنند. ديکتاتوری اين است که مقام مادام العمر داشته باشيد . مقابل مردم پاسخگو نباشيم . انصا ف بدهيد کدام ديکتاتوری است؟ 
سی سال از انقلاب اسلامی ميگذرد ما هنوز به انقلاب اسلامی افتخار می کنيم، من هنوز به انقلاب اسلامی افتخار ميکنم. انقلابی مردمی بود. زيرا از متن مرد م برخاست که برای آزادی ، عدالت و برا ی اصلاح بود . چه شده است؟ 
ما انقلاب نکرديم تا استبداد سکولار به استبداد دينی تبديل شود. ما انقلاب نکرديم که استبداد شاهنشاهی تبديل به استبداد ديگر شود. ما انقلاب کرديم تا هرنوع استبدادی چه با تاج، چه با عمامه از ميان برود .

اين جمله را توجه کنيد: “مردم اگر متوجه باشند و هوشيار باشند، اگر نشانه های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران فورا ببينند و بشناسند و خيرخواهانه اعتراض کنند و اگر احساس کردند که زمامدار در صدد رفع اين بيماری نيست در مقابل او تعرض کنند يقتينا آن بيماری علاج خواهد کرد
۳۰ خرداد ۱۳۶۳ روزنامه جمهوری اسلامی – آيت الله خامنه ای

من خدمت مقام معظم رهبری متواضعانه و مودبانه عرض می کنيم که ما احساس کرديم رهبرمان متوجه بيماری نيست و به او تعرض کرده ايم. آيا ممکن است که اين بيماری علاج شود (تشويق حضار) 
ما دو فاتحه داريم. فاتحه شهيدان ما که نه قبرشان را می دانيم نه گذاشتند که عزيزانشان برايشان بگريند. آنها را از کمترين حقوق شرعی محرومشان کردند و امروزدر غربت به ياد آنا ن جمع شده ايم. امروز مجلس ترحيم ديگری هم در ايران برقرار هست. ما فاتحه شهيدان را داريم و ديگران فاتحه جمهوريت نظامشان را. راستی کداميک پيروز می شويم؟

ما که برای شهيدان مان فاتحه می خوانيم يا آنان که با عملکرد غير قانونی خود فاتحه جمهوری نظام اسلامی را خوانند؟

اللهّم اصلح کل فاسد من امور المسلمين 
اللهّم اصلح کل فاسد من امور المسلمين 
اللهّم اصلح کل فاسد من امور المسلمين

والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

Read Full Post »

ظاهر قضیه نشان می‌دهد شکافی که طی دو هفته در لایه‌های فوقانی حاکمیت ایران پیدا شده بود از ششم تیرماه و بعد از اعلام بیانیه مجمع تشخیص مصلحت درباره انتخابات در حال پر شدن است. اما واقعیت این است که محل این شکاف محو شدنی نیست و جراحی پلاستیک نیز نمی‌تواند آن را به حال قبل برگرداند. هاشمی نظر خود را به زودی و به طور مستقل اعلام خواهد کرد. 
در مدتی که از برپایی انتخابات و اعلام نتایج غیرقابل باور آن می گذرد، پرسش مهمی که ذهن سیاسیون ایرانی را به خود معطوف می کند، فرجام اعتراضات و نیز نحوه نقش آفرینی هاشمی رفسنجانی در این مقطع است.

هاشمی که بعد از مناظره تلویزیونی موسوی – احمدی نژاد بار دیگر در انظار قرار گرفت، روزهای پرمشغله و پررفت و آمد و پرشایعه ای را از سر می گذراند. ظرف 20 روز گذشته حتی یک روز نبوده است که حرف از هاشمی رفسنجانی به میان نیاید و حدس ها و شایعاتی درباره واکنش او نسبت به نتایج انتخابات و بازی های پشت پرده سیاسی طرح نشود.

محمود احمدی نژاد در مناظره تلویزیونی خود با رقیب اصلی اش میرحسین موسوی پای هاشمی را رسما به انتخابات باز کرد و از حمایت های او از مهندس موسوی خبر داد و اتهاماتی را نیز روانه خانواده وی کرد و بار دیگر از موضوع مفاسد اقتصادی به عنوان حربه ای موثر و تبلیغاتی برای جذب آرای عمومی بهره برد.

رفسنجانی بعد از آن مناظره یک بار در بارگاه امام خمینی و در سالروز رحلت ایشان، با احمدی نژاد ملاقات کرد. زمانی که رهبر معظم انقلاب بیانات مهمی درباره انتخابات و همان مناظره معروف ایراد می کردند، هاشمی و احمدی نژاد با ظواهر و احوالی متفاوت و با فاصله از یکدیگر نشسته بودند.

عکسی که از پایان این مراسم مخابره شد و به بحث اول محافل مطبوعاتی و سیاسی بدل شد، هاشمی را ایستاده نشان می داد که با لبخندی تلخ بر لب، دستش را به سمت احمدی نژاد برده و کاغذی را توی دستش می گذاشت.

نعابیر مختلفی از این عکس در محافل بر زبان ها افتاد و حتی پیامک های طنزی نزد عوام رایج شد. اختلافات میان دولت و نهادهای حاکمیت چون مجلس و مجمع تشخیص در چهار سال گذشته بر کسی پوشیده نبوده ولی اختلاف ها از زمان آغاز تبلیغات انتخابات دهم و انتقادهای وارده بر دولت احمدی نژاد درخصوص قانون گریزی و عدم تمکین از مجلس و دستورالعمل های مجمع تشخیص عیان شد و جامعه را متوجه شکاف های عمیق در لایه های فوقانی حاکمیت کرد.

اعلام نتیجه انتخابات به نفع محمود احمدی نژاد آن هم با فاصله یازده میلیونی و سپس تاکیدات رهبر انقلاب درباره لزوم تمکین از نتیجه آرا و پایان دادن به اعتراضات و نیز حمایت ایشان از احمدی نژاد و نزدیک خواندن دیدگاه های خود به او – در مقایسه با تفکرات هاشمی – این گمانه را در اذهان نشاند که هاشمی رفسنجانی به زودی از تمام مسئولیت هایش کنار می رود.

همگان هر روز منتظر انتشار بیانیه ای از دفتر هاشمی در تایید یا رد اتفاقات پس از انتخابات بودند و حتی یک روز یکی از خبرگزاری های نزدیک به دولت وعده انتشار بیانیه ای را از سوی وی در دقایقی بعدتر داد. بیانیه هیچ گاه منتشر نشد و دفتر هاشمی رفسنجانی چون روزهای گذشته به تکذیب این موضوع پرداخت.

حتی بالا گرفتن حوادث خیابانی و اعتراضات موسوی و کروبی به واکنشی عینی از سوی هاشمی منجر نشد و برخی سایت ها خبرهایی از سفر چند روزه او به قم برای رایزنی با مراجع و آیات عظام با هدف موضع گیری نسبت به انتخابات منتشر کردند. خبرهای مربوط به این دیدارها با شایعات عجیب دیگری نیز درباره تشکیل قریب الوقوع جلسه خبرگان رهبری و… همراه بود که آن قدر دور از ذهن می نمود که حتی قابلیت تکذیب نیز نداشت.

هاشمی رفسنجانی اما ترجیح داد سکوت کند و هیچ بنی بشری را از ذهن و افکار خود مطلع نکند. اینکه چرا خود هاشمی به گفتگو و صحبتی درباره انتخابات نپرداخته و برخی نمایندگان مجلس به نقل برخی دیدگاه های او پرداخته اند، از هاشمی بعید نیست. او در سال های اخیر کمتر موضع صریح و مستقیمی درباره رویکردهای انتقادبرانگیز نظام و مقام های عالی کشور اتخاذ کرده و همواره ترجیح داده است که به روش روحانیت سنتی عمل کند.

برخی او را به روش های مختلف تحت فشار گذاشته بودند تا بعد از موضع گیری مستقیم رهبری در خطبه های نماز جمعه، اعلام نظر و حمایت خویش را از رای رهبری نظام اعلام کند. این اقدام همچنان مسکوت ماند تا اینکه بعد از دیدار تعدادی از نمایندگان مجلس با زخم خوردگان انتخابات (موسوی، کروبی، هاشمی و ناطق نوری) خبرهایی از نتایج دیدارها با هاشمی منتشر شد و بیانیه ای نیز از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام شد.

حسن سبحانی نیا یکی از اعضای گروه مذاکره کننده با هاشمی نقل کرده است که آقای هاشمی در این دیدار تاکید کرده است که “در اختلاف نظرهایی که هست، در نهایت نظر رهبر معظم انقلاب برای من حجت است.”

وی با بیان اینکه هاشمی رفسنجانی در این دیدار به سابقه دوستی دیرینه خود با رهبر انقلاب اشاره کرده، ادامه داد: ایشان از تعابیری استفاده کردند که عمق رابطه و دوستی وی با مقام معظم رهبری را نشان می دهد. آقای هاشمی تاکید کرد که نظر رهبری به عنوان ولی امر است و اگر اختلاف نظری در جایی باشد نظر مقام معظم رهبری برای وی حجت است.

این نماینده مجلس به نقل از هاشمی گفته است که در دیداری که میرحسین موسوی با رییس قوه قضاییه داشته است، او (هاشمی رفسنجانی) نیز حضور داشته و در این جلسه یکی از خواست
ه های آقای موسوی فراهم شدن زمینه صحبت در رسانه ملی و همچنین برگزاری تجمع با مجوز های قانونی بوده است.

به هر ترتیب سکوت نه چندان طولانی اما دیرگذر هاشمی شکست و سرانجام مجمع تشخيص مصلحت نظام صبح روز شنبه پس از بحث در مورد انتخابات اخير رياست جمهورى و تحولات پس از آن، بيانيه‌اى درباره مسائل انتخابات صادر کرد.

این بیانیه بسیار نزدیک به قرائت های رسمی روزهای اخیر از بیانات رهبر انقلاب است که در آن از نامزدهای معترض خواسته شده است تا به قانون و نظر شورای نگهبان تمکین نشان دهند.

نمایندگانی که با هاشمی دیدار داشته اند گفته اند که او به زودی یادداشتی را درباره اتفاقات اخیر منتشر خواهد کرد. معلوم نیست هاشمی رفسنجانی بازهم خطاکاران و مقصران را به خدا وامی گذارد و به امور جاریه خویش مشغول می شود و یا تصمیم دیگری در سر دارد که بعد از انتشار آن یادداشت مشخص می شود.

آنچه مشخص است اینکه جایگاه هاشمی رفسنجانی از خرداد 88 به بعد تفاوت های عمیقی با جایگاه پیشین اش خواهد داشت؛ خواه به شرایط موجود تن دهد، خواه انزوای سیاسی در پیش گیرد و خواه دست از حمایت معترضان نکشد.

هاشمی می توانست و هنوز هم می تواند بعد از سال ها همنشینی با روحانیت سنتی و محافظه کاران به یک قهرمان ملی تبدیل شود. هنوز اعلامیه ای رسمی از سوی شخص هاشمی منتشر نشده است. اگر او روزنامه های امروز هفتم تیرماه را تورقی بکند متوجه می شود که کدام جراید بیانیه مجمع تشخیص را چاپ کرده و کدام یک از انتشار آن سر باز زده اند. نحوه پوشش تلویزیونی این بیانیه هم که آن را در ردیف آخرین خبرهای داخلی قرار داده بود نشان دهنده واقعیت ناامیدکننده ای است. (چنانچه درخواست او برای پاسخ دادن به ادعاهای محمود احمدی نژاد هم مورد قبول صداوسیما قرار نگرفت و فراموش شد)

بیش از دو هفته از زمان انتخابات و وقوع حوادث پس از آن می گذرد و هاشمی اولین عکس العمل ها را نسبت به این اتفاقات به صورت غیرمستقیم و در پرده نشان داده است. به طور حتم یادداشتی که قرار است از او منتشر شود فصل الخطاب نهایی انتخابات و مرزبندی های جدید سیاسی در کشور خواهد بود. نوبت بازی او در صحنه انتخابات هنوز نرسیده و شاید جای قهرمان این نمایش به زودی تغییر کند. هاشمی هم می تواند نقش قهرمان را ایفا کند و هم نقش ضد قهرمان را.

Read Full Post »

http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2009/june/30//-9097dbd2cf.htmlسه شنبه ۹ تير ۱۳۸۸
مصاحبه با خواهر یکی از جان باختگان شنبه خونین

اشکان گفت می روم و بر می گردم

اشکان سهرابی نوجوان 18 ساله ای بود که در آخرین شنبه خرداد ماه بر اثر اصابت گلوله ای که از سوی نیروهای امنیتی و بسیج شلیک شد، در گذشت. محل زندگی خانواده اشکان در حدفاصل تقاطع رودکی وسرسبیل، محل شهادت اوست. با پی گیری های زیاد، بالاخره الهام سهرابی، خواهراشکان را پیدا کردم و با اوبه گفتگو می نشینم. الهام 29 ساله و داغدار برادر، می گوید:

شهادت اشکان را تسلیت می گویم. قبل از هرچیزی بگویید الان اوضاع روحی خانواده در چه حالی است؟

ممنونم. متاسفانه اتفاقی که برای اشکان افتاد، غم بزرگی را به خانواده ما آورده است. هنوز همه در شوک وبهت هستیم ونبودن اشکان در میان خودمان رانپذیرفته ایم. پدرم در وضعیت اسفناکی قرار دارد و مادرم به شدت بی تابی می کند. مادرمن ناراحتی قلبی دارد و شرایط موجود را نمی تواند تحمل کند.

درباره اشکان برایمان بگویید.

اوبرادر کوچک من، متولد 1368، بسیار باهوش وبا استعداد در زمینه درسی وورزشی و به شدت پسر مهربان و دلسوزی بود. تمام این صفاتی راکه به او می دهم همه می دانند و حتما آن را تایید خواهند کرد. بازیگوشی اشکان برای همه شیرین بود. سعی می کرد همواره همه را خوشحال نگاه دارد و با وجود سن و سال کمی که داشت تصمیم های عاقلانه ای می گرفت.

درچه رشته ای ورزش می کرد؟

سالها در رشته تکنوادو کار می کرد. کمربند مشکی این رشته را داشت و قهرمانی های زیادی را هم در کارنامه داشت. درانجام امورخود به شدت جدی وسختگیر بود.

در روز حادثه خود شما کجا بودید؟

من به همراه مادرم در منزل بودیم. اشکان تازه از باشگاه برگشته بود. به ما گفت مردم در خیابان ها در حال تظاهرات هستند و همه جا را آتش گرفته است. گفت که با زحمت به منزل رسیده است و نیروهای گارد ویژه همه خیابان های اطراف را بسته اند ومردم را متفرق می کنند. مادرم از من خواست که مانع ازبرگشتن اشکان به خیابان شوم. من هم تمام تلاشم را کردم که حواس اشکان را به مسائلی غیر از خیابان بکشانم اما شلوغی های خیابان ما هرلحظه بیشترمی شد. مردم به کوچه ها ومنازل پناه می بردند. صدای شعارهای مختلفی را می شنیدیم و صدای تیراندازی وبوی گاز اشگ آور همه جا را گرفته بود. ازاشکان خواستم که به خیابان نرود. اما او آخرین حرفش را به من زدو ازخانه خارج  شد: “نگران نباش، برمی گردم.”

و به این ترتیب آخرین دیدار اشکان با شمابود.

بله. آخرین بار اورا دیدم که ازخانه خارج شد.

کی به شهادت رسید؟

دقیقا نمی دانم. ولی پس از 2 ساعت خبرشهادت او را برایمان آوردند.

گلوله به کجای بدن او اصابت کرده بود؟

سه گلوله به سینه اشکان ما زده بودند.

چه کسانی به اشکان تیراندازی کردند؟

نمی دانم.

شما کسی را در حین تیراندازی ندیدید؟

من ضارب اشکان را ندیدم ولی در دستان مردم هیچ اسلحه ای نبود. آنها فقط سنگ پرتاب می کردند.

چه کسی خبرشهادت او را برایتان آورد؟

دوستانش. همراه او بودند. آمدند و گفتند که اشکان مجروح و به بیمارستان منتقل شده است.

کدام بیمارستان؟

بیمارستان رسول اکرم.

ماجرای فاصله مجروح شدن اشکان تا شهادت او را می دانید؟

پزشک مسئول او گفت بلافاصله پس از برخورد گلوله ها به شهادت رسیده است.

پیکر اشکان را به راحتی تحویل گرفتید؟

بهتر است دراین باره حرف نزنیم. من هنوز درجریان این امور نیستم.

درمراسم ختم ایشان مشکلی به وجود نیامد؟

خیر.

آیا نیروهای امنیتی در محل برگزاری ختم حاضر بودند؟

بله. دو اتومبیل انتظامی.

محل خاکسپاری اشکان کجاست؟

او را در قطعه 257 بهشت زهرا رديف 50 شماره 19 به خاک سپردیم.

Read Full Post »

دیروز در میدان تجریش و خیایابان ولی عصر، نرسیده به پارک وی جمعیت کثیری درپیاده رو ها گرد آمده بودند.

دولت عدالت و مهرورزی، با موفقیت بی نظیرش در توزیع سهام عدالت ضربات چماق به هر کس که جرئت کند این روزها به خیابانهای شهر بگذارد و نیز در توزیع بیرحمانهَ آنچه از اسپریهای گاز فلفل ساطع میشود، توانست این جمعیت را با خشونت تمام و تعقیب یکایک عابران تا کوچه پسکوچه ها و زدن همه از پیر و جوان و کودک و تهدید به زندانی کردن متفرق کند.

شب صدای الله اکبرهای مردم کتک خورده و به یغمارفته گوش فلک را بیشتر و بیشتر کر کرد.

حالا که دستمان از پول نفت کوتاه است، دست کم یادمان باشد در صندوقهای صدقه پول نریزیم تا برای کشتن و خفه کردن فریاد اعتراضمان از این پولها چماق و اسلحه تهیه کنند. در صندوق صدقه فقط رایتان به موسوی را بریزید.

محصولات جنرال را نیز تحریم کنید. جزو شرکتهایی است که در روزنامه کیهان آگهی داده.

Read Full Post »

Older Posts »